دختر تنها
سکوت در شبهای تنهای.....و دل تنگی در دیاره غربت.....خدایا گناهم چیست؟؟؟
امروز می خواهم تنها با یادش
برای آرزوی خوشبختی هایش
دست در دست عشقش، چشم بر آسمان ها بدوزم.
دیروز تلخی باور ها و امروز سردی این حس از دست رفته .....
و من دست در دست تک دنیایم ، آن تک هم آغوشم ، ــ تنهایی ها ــ
سر به بالین خاموشی ها می سپارم.
اینبار به سان غریبان زمستانه ام ...در این زمستان هم اغوش تاریکی ها و هم بستر تنهایی ها گشته ام .
و فقط به ای کاش ...آمدنش... نه......
به ای کاش ماندنش...نه....
به ای کاش دوباره اشک ریختن به یادش ...
تنها به یادش....رو به آسمان ها سر سپرده ام.
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در پنج شنبه 24 دی 1388برچسب:, ساعت
7:7 AM توسط |||GHAZALEH|||| نظر بدهيد |
Power By:
LoxBlog.Com |